رهام: خاله برام کارتون پسر شجاع را از تو اینترنت میاری. 

من: پسر شجاع؟ برای چی می خوای؟ 

- آخه این بچه های مامی همه اش میگن پسر شجاع پسر شجاع... 

-بچه  های مامی؟ کین دیگه؟؟ 

-شما- مامان- خاله ماجده. 

-آهااااان. حالا مگه چی میگن؟ 

 - مثلا یکی می ره بیرون. میگن کجا؟ پسر شجاع. 

 

می رم سراغ اینترنت می خوام آدرس یوتیوب را تایپ کنم. می گی حالا باید بنویسی فیلم دات کام.  

(فقط من میخوام اینجور موقع ها فدای سر تا پات بشم. خیلی خیلی خیلی خیلی باهوش و شیرین زبونی.. زبانم قاصره از اینکه همه شون رو به همون شیرینی بنویسم.) 

عاشششششقتم پسر با نمک خودم.  

 

این هم دو تا از عکس های خزر شهر. فکر کنم آخر تیر ماه بود: 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مامان دو گل پنج‌شنبه 17 شهریور 1390 ساعت 10:29 ب.ظ http://azizanemaman.persianblog.ir/

زنده باشه ماشالا بزرگ شده ها
و البته هر روز باهوش تر از دیروز
مببوسمش

فدای تو مامان دو گل مهربون..

خاله امینه سه‌شنبه 29 شهریور 1390 ساعت 01:26 ب.ظ

الهی خدا حفظش کنه ، هزار ماشالا

آپ کردیم بالاخره

قطره سه‌شنبه 19 مهر 1390 ساعت 10:55 ق.ظ

سلام میناجونم...خوبی گلم؟ رهام جون خوبه؟ وااااااااااااای هزارماشااله بزرگ شده ،باهوشتر شده واینم بگم که واقعا خیلی خوشگلترشده....یه آقای به تمام معنا
ازطرف من ببوسش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد