رهام ۲ سال و ۳ ماهه

رهام پسر باهوش و بزرگ مرد کوچولوی خودم سلام.

خاله نازم تو هر روز بزرگ تر و عاقل تر می شی و من هم غصه دارتر چون دوست دارم همیشه کوچولو و شیرین باشی و با خیال های قشنگ و کودکانت زندگی کنی و هر روز و هر ساعت که دلت خواست برام تولد بگیری و کادو بیاری.    

خیلی وقته که به وبلاگت سر نزدم اما امروز با خوندن کامنت های گل په گل عزیز به خودم اومدم و با خوندن وبلاگ گل پسملش حسودیم گل کرد. اومدم که حسابی بپکونم.

خیلی خیلی پیشرفت کردی طوری که همه اش تو ذهنمه ولی تا بخوام بنویسمشون همه شون از ذهنم فرار می کنن. سعی می کنم تا جایی که می شه به کلم فشار بیارم و حداکثرشون را بنویسم و چون ممکنه طولانی بشه شاید تو دو یا سه پست بگنجونمشون شاید هم نه مغزه یاری نکنه و همون یه پست هم زورکی نوشته بشه! تا ببینیم چی میشه.

تازگی ها یاد گرفتی از پله بالا و پایین بری می دونم که خیلی دیر شروع کردیم یادت بدیم چون هم می ترسیدیم که بی هوا خودت شروع به بالا وپایین رفتن بکنی و خدایی نکرده مشکلی پیش بیاد و هم این که هوا سرد بود و ما هم فقط پله های یخ کرده راه پله ها را داشتیم برای آموزش به شما. اوایل یه کم می ترسیدی بعد که کم کم را ه افتادی یه دستت به دیوار بود و یه دستت هم دست ما و شروع می کردی به شمردن: یک دو سه ... یه بار تا بیست ونه را بدون هیچ غلط غولوطی شمردی. (آیکون اسفند دود کن برقی) و حالا هم خودت تنها بدو بدو می ری پایین و بالا و نمی ذاری که دستات را بگیریم. از رو پله نشستن هم خیلی خوشت میاد.

نقاشی کشیدنت هم در حد ادم کشیدن به طور کامل، پیشی کشیدن، حلزون، سیب و جوجو هست. نقاشی پیشی دقیقا مثل آدم هست با این تفاوت که گوشاش به جای این که دو طرف صورت باشه بالای کلشه.  

  

حلزون و سیب هم بدون این که کوچکترین آموزش دیده باشی خودت کشیدی. به شعر چشم چشم دو ابرو هم خیلی علاقمندی و با صدای نازت می خونی همراه باهاش ادم می کشی:

"چش چش دو ابو/ دماغ و دهن یه گدو /گوش گوش دو تا گوش/ موهاش نشه فلاموش/ چوب چوب یه گدن/ اینم یه گدی تن/ دست دست دو تا پا/ انگشتا و جوراااپاااااااا " و بعد شروع می کنی به دست زدن. 

وای وای تا یادم نرفته از سوال پرسیدنت بگم. حدود یه ماهی هست که شروع کردی هر چی برات مبهمه سوالیش کنه و به جواب برسی. خیلی ناز سوال می پرسی نمی تونم حد قشنگیش را با کلمات محدود و ناقص خودم بیان کنم و متاسفانه به خاطر ذات جلب و زیرکت هم نتونستیم فیلم خوبی از این لحظات رویایی تهیه کنیم. اولش با همون صدای قشنگ و تکت سوال می پرسی و در حین پرسیدن به سمت بالا نگاه می کنی و خودت هم عمیقا به جوابش فکر می کنی و وقتی ما بهت جوابش رو می دیم با "آله" گفتنت تاییدمون می کنی.

بابا کجاست؟/ مامانم کو؟/ مامی خیاطی می کنه؟/ قهر شدی؟/ اخم کردی؟/ میلیم بیلون؟/ 

 

تازگی ها خودت برای خودت شروع می کنی به تولد گرفتن داریم حرف می زنیما یه دفعه آقا پسر خاطره های تولد تو ذهنش زنده می شه و شروع می کنه به دست زدن و شعر تولد خوندن (تولد تولد تولدت مبارک/ مبارک مبارک تولدت مبارک) و هممون رو هم تشویق می کنی به دست زدن و می گی "همشون دست بزنن" (یعنی همتون دست بزنید) و شروع می کنی از روی میز الکی کادو آوردن و این کادوهای قلابیت هم تا کلی وقت تمومی نداره و همین جور پشت سر هم با کادو دادنت مثلا ما رو خوشحال می کنی.

رنگی رنگی

ازش پرسیدم دَدَر چه رنگیه! می گه سبز 

ازش می پرسم دنیا چه رنگیه! می گه آبی 

 

قربون دنیای قشنگت بره خاله درجا و دربست!

اشکال بی اشکال

 

 

الو سلام  

خوبی؟  

جانم! اشکال نداره!!!!  

شب به خیر  

.  

.  

.  

خوابید (با یه دنیا غصه)  

 

 

 

 

 

قربون دنیای قشنگت برم که حتی بدترینها در حقت باز هم برات اشکالی نداره.