مکالمه

متن زیر رو اوائل پاییز نوشتم, اواخر پاییز توی وب می گذارم ( نمی دونم اسم این کارم چیه!! حوصله زیاد؟ شلوغی سر؟ تنبلی؟ یا ... به هر حال امیدوارم چیز بدی نباشه و اگه بده دیگه تکرار نشه)

پاییز 88 , یه کمی سرده هوا, اما خدا رو شکر هنوز رهام سرما نخورده( بزنم به تخته, گوش شیطون کر) ولی بدجوری هول دارم و تا یه عطسه می کنه, من تب می کنم.  حالا هم می خوام از شیرین زبونی های این چند روزش بنویسم:

مکالمه شماره 1:

من: کتاب رو بده لطفاً

رهام: بفرمایید

من: ممنون

رهام: خواهش می کنم, اختیار دارید, قربونتون برم, خدافظ

مکالمه شاره 2:

بابا: رهام , بیا بریم بیرون خرید کنیم

رهام: ( در حالیکه سرخوش و خندان شده) مامان, بی زحمت سوئی شرتم رو بده , می خوام با بابام برم بیرون.

مکالمه شاره 3:

موقعیت :بعد از ظهر شده می خواهیم بخوابیم:

من: زود بیا پیش مامان روی تخت بخواب

رهام: شما برید بخوابید, من می خوام تهنا باشم. ( و بعد تنهایی توی سالن خوابش می بره, برای اولین بار)

مکالمه شاره 4:

موقعیت :رهام عین چسبونک از سر و گردن من بالا میره و هیج جوری هم کوتاه نمی یاد

من: حالم خوب نیست, اینقدر به من نچسب.

رهام: پاشو برو دکتر, من اینجا تهنا می مونم, بازی می کنم.

مکالمه شاره 5:

موقعیت : در حالیکه حسابی نهار خورده

رهام: بابا, دلم بدبخته, درد می کنه.

مکالمه شاره 6:

موقعیت :تازگیها به جیب شلوار باباش گیر می ده و می خواد پول در بیاره, یکی دو روز پیش , در حالیکه  باباش از سر کار برگشته بود و داشت لباس عوض می کرد:

رهام: بابا , برو بخواب

بابا: چرا؟ من که تازه اومدم

رهام : چون که خوابت میاد

بابا: نه

رهام: برو دیگه,تا من شلوارتو بردارم

مکالمه شاره 7:

موقعیت :وقتی می گم می خواهیم بریم خونه آقا جون, کلی ذوق زده می شه و رقص و آواز و ...

من :  رهام, پاشو بریم خونه آقا جون

رهام: آخ جون, می ریم خونه آقا جون... واقعاً می خواهیم بریم خونه آقا جون؟

مکالمه شاره 8:

موقعیت :دو تا لیوان شیر پشت سر هم خورده,

رهام: دلم داره پک می شه ( دلم داره می پکه)

مکالمه شاره 9:

موقعیت :توی تاکسی نشستیم, رهام کرایه رو به راننده داده

رهام: مامان, دوباره پول میخوام

من: صبر کن الان آقای راننده بقیه پول رو می ده, شما ازش بگیر

رهام: (در حالیکه سرش رو کرده تو گوش آقای راننده و تن صداش هم مرتب بالا می ره) آقا... آقا ... آقا .. بقیه پولمو بده.

آقای راننده: ... ... ( بد اخلاق)

مکالمه شاره 10:

موقعیت :یکی دو بار وقتی خواستیم با هم بریم سوپر, ازش قول گرفتم دست به چیپس و پفک نزنه , چون ممنوعه.

دیروز هم خواستیم بریم سوپر:

من: رهام سریع آماده شو بریم شیر بخریم

رهام: امروز هم پفک ممنوعه؟

مکالمه شاره 11:

موقعیت :کانال تلویزیون رو عوض کردم بدون این که متوجه رهام باشم که محو تماشا شده,

 رهام: ( با لحن معترضانه و ملتمسانه) چرا عوض کردی, داشتم می بیندم ( داشتم می دیدم).

مکالمه شاره 12:

من: ( توی آشپزخونه, در حال ظرف شستن) رهام, لیوانت رو بیار بشورم.

رهام: (مشغول بازی ) الان دستم بندیه ( دستم بنده) . بذار کارم رو بکنم , بعد میارم.

مکالمه شاره 13:

من: رهام, دست به قیچی نزن, قیچی مال آدم بزرگاست, شما هنوز کوچولویی, تازه دو سالته.

رهام: من که کوچولو نیستم, سه سالمه, شما دست به قیچی نزن , خطرناکه.

مکالمه شاره 14:

رهام: برای من فیلم مجیک اینگلیش بذار

من: نمی شه: کامپیوتر خرابه

رهام: درستش کن

من: چجوری؟

رهام: فلش رو بذار توش.... ماوس رو اینور بذار... ماوس رو اونور بذار...

من: نمی شه, الان وقتش نیست

رهام: بخدا درستش کن ( تو رو خدا درستش کن)

مکالمه شاره 15:

موقعیت:فیلم شرک رو برای من تعریف میکنه

رهام: شرک با خانمش رفت, دانکی تنها شد...تو تاریکی... خانم شرکت اومد , بغلش کرد, بردش

مکالمه شاره 16:

موقعیت:صبح زودتر از من از خواب بیدار شده, اومده کنارم,

رهام: مامان , ساعت چنده؟

من: هشت

رهام: پاشو دیگه, دیرم شده

مکالمه شاره 17:

 

من: لامپ های اضافه رو بریم خاموش کنیم, وگر نه خدا دوستمون نداره, خدا همه رو دوست داره, باید ما رو هم دوست داشته باشه.

رهام: خدا منم دوست داره؟

من: بله

رهام: نه , دوست نداره

من : چرا

رهام: چون اسباب بازیهام رو جمع و جور نمی کنم

مکالمه شاره 18:

موقعیت:به شدت به آدمی که درگیر اعتیاد بود فکر می کردم, خیلی ناراحت و بی اختیار از رهام پرسیدم: می دونی اعتیاد چیه؟

رهام: زرده

من: زرده؟ یعنی چی؟

-  برو سبزه, ایست قرمزه, احتیاط زرده

- کی اینا رو یادت داده؟

- بابا

-  وقتی یادت داد , گفتی دست شما درد نکنه؟

-  آره

-  بابا چی گفت؟

-  سر شما درد نکنه

مکالمه شاره 19:

البته دنیای رهام همیشه هم اینقدر محترمانه نیست. مثلاً چند روز پیش یکی از اقوام که خونه ما مهمون بود, داشت می رفت دستشویی, رهام هم دنبالش راه افتاده بود

رهام: (با صدای بلند) کجا می ری؟

مهمان: ( در حالیکه سعی می کرد آبرو داری کنه و یواش جواب بده) دستشویی؟

رهام: برای چی می ری دستشویی؟

مهمان: ... ( خجالت)

نظرات 5 + ارسال نظر
یکی مثل خودم سه‌شنبه 17 آذر 1388 ساعت 10:18 ب.ظ http://1saro2goosh.blogsky.com

سلام
خدا پسر گلتون رو نگه داره.کلی لذت بردم از شیرین زبونیش
بخصوص مکالکه یک و ۳ و آخری که مربوط به دستشویی بود و اکثر بچه ها این آبروریزی رو به انجام میرسونن.البته همشون به دلم نشست.چه دنیای زیبایی دارن بچه ها.خدا برای بابا مامانش نگه داره [یه سبد گل یکی مال مامان بقیه مال رهام]

آزاده و ساینا پنج‌شنبه 19 آذر 1388 ساعت 04:05 ب.ظ

سلام خاله جون تاخیری
خاله تاخیرت هم قبوله...
وای چه مکالمه طولانی وشیرینیییییییی
بووووووووووووووووس

مامان کسری دوشنبه 23 آذر 1388 ساعت 08:14 ق.ظ http://golpagol.blogfa.com

چقدر شرین زبونه رهام عزیزم.
کسری از وقتی رفته مهد کودک حرف زدنش خیلی بهتر شده و منم چند مکالمه کوتاهش رو توی پست بعدی می گذارم.
منم خیلی دوست دارم رهام و کسری که هم سن هستند با هم آشنا بشن و از نزدیک با هم باشند. اما خوب ما اینجا جنوب هستیم و تا اصفهان کلی راهه.
اما قول میدم اگر اومدم اصفهان یه قرار بزارم تا ببینمت
اگر هم شما گذرتون به چابهار خورد خبرم کنید تا همدیگرو ببینیم.
ما ایرانشهر هستیم که نزدیک چابهار هستش.

مینا شنبه 28 آذر 1388 ساعت 08:38 ب.ظ

مامان کسری گل
اگه اومدید اصفهان حتماً خبر بده. خیلی خیلی خوشحال می شم ببینمتون.

نسیم پنج‌شنبه 1 بهمن 1388 ساعت 06:15 ب.ظ http://www.karenn.blogfa.com

سلام .... از صمیم قلب آرزو میکنم خدا شما و این پسر قند عسل حفظ کنه ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد