رُهام پسر سلام

تاریخ: ۴/۶/۸۷
این اولین خاطره ایه که برات می نویسم.
اعضای نی نی سایت اکنرشون مامان نی نی ها هستن و یه چند تایی هم بابا. شاید من اولین خاله ای باشم که عضو نی نی سایت شدم. الان نزدیک یک ساله که مطالب اینجا را مرتب می خونم اما تازه یک ماهه که من هم یکی از اعضا به حساب می یام.
هر روز که می گذره تو بزرگتر می شی و شیرین تر. از 7 ماهگی شروع به چهار دست و پا رفتن کردی 8-9 ماهه بودی که اولین دندونت در اومد. اولین کلمه ای که گفتی «رفت» بود!! البته به زبون خودت ( اَ َ َ َ). از 11 ماهگی هم راه افتادی. این اعداد و ارقام فقط می تونه این رو برسونه که خدارا شکر تو سالمی و سلامت و این اولین و مهم ترین خواسته ی ما از خدای مهربونه.
هنوز درست به حرف نیافتادی ولی صدای حیوونا رو خوب بلدی (گاو (ماوووو) ببعی (بَ) هاپو (هاپ) خروس (ققققو) الاغ ( اَ) کلاغ (آق) اردک (ک) جوجو (شیک) ) تازگی ها عددها را هم یاد گرفتی ولی باید کلی نازت رو کشید تا بگی.
عاشق ددر رفتنی و وقتی هر کدوم از ما رو آماده و حاضر برای بیرون رفتن می بینی کلی به اصطلاح لی لی به لالامون می ذاری و قهقهه های عجیب غریب تحویلمون می دی و آویزونمون می شی تا ببریمت ددر. امروز که برده بودمت تا دم در خونه یه دخمل کوچولوی هم سن خودت را دیدی براش بای بای کردی اون دخمله هم کلی حال کرد و بای بای کرد. خاله (خواهر من) می گه که چند روز پیش یه نی نی پسر رو دیدی و اصلا تحویلش نگرفتی.( قربون اون عقل تیزهوشت برم که دختر رو از پسر تشخیص می دی).
دالی بازیت که از همه چیز جالب تره و خودت هم باهاش کلی حال می کنی هر وقت یه روسری را می بینی امون نمی دی و رو سرت می ندازی و صدای وحشتناک در میاری که مثلا ما را بترسونی.
کلی کتاب شعر داری که خیلی هم دوستشون داری و تا چشت بهشون می خوره میاری تا ما برات بخونیم.
تا دوربین را می بینی امون نمی دی و حمله ور می شی طرفش برای همینه که آمار عکسات این چند ماهه خیلی اومده پایین.
کلی بازی های خشگل مشگل هم بلدی، اتل متل، آفتاب مهتاب، دالی بازی، گل یا پوچ، توپ بازی، لی لی لی حوضک، گرگم به هوا، و یه سری بازی های خاص با اسمای خاص مثل گیج گیجی (دست یکی را می گیری و دورش می چرخی) کلاغ پر که تا می گیم رهام پر شروع می کنی به دست دستی کردن.
اعضای بدنت را هم خوب میشناسی . قربونت برم که این قدر باهوشی.
به اندازه 1 سال و 5 ماه خاطره دارم ولی فعلا تا همین جا را داشته باش.
الان من و خاله نشستیم و این خاطره را برات می نویسم و کلی هم ذوقیدیم.

از خاله مائده به گل پسر

آقا رهامم سلام.

می گم آقا رهام چون می دونم وقتی این یادداشت ها را می خونی برای خودت مردی شدی، آقا شدی، آقا رهام شدی ومن یه خاله سن وسال دار شاید هم یه خاله پیر شاید هم...

الان تو یه مرد کوچولویی هستی که تا چند روز دیگه جشن دو سالگیته  با یه چیزی حدود 13 کیلو وزن و 90 سانت قد (بگو ماشا الله) و مثل خیلی نی نی های دیگه یه وبلاگ داری با چند تا نویسنده. این روزها ثبت وبلاگ به خصوص برای نی نی ها مد شده یه مدی که خیلی هم بد نیست یعنی خوبه یعنی احتیاجه. یه جایی که بشه تموم احساساتمون را نسبت به فرشته زندگیمون بنویسیم. یه فرشته کوچولوی پاک و معصوم که جز محبت و مهربونی و شیطنت های شیرین چیز دیگه ای ازش ندیدیم.

یه اعتراف! من هیچ وقت نویسنده خوبی نبودم یعنی برعکس مامان منیره و خاله ماجده هیچ وقت نتونستم چیزی بنویسم که بعدها بتونم حداقل خودم از خوندنش لذت ببرم و جزء افتخاراتم به حساب بیاد ولی این مسئله اصلا مانع این نمی شه که در مورد تو ننویسم قبلا خاطراتت را تو نی نی سایت می نوشتم یه سایت خیلی عالی که پره از مامان های گل و نی نی های بامزه شون ولی الآن که صاحب وبلاگ شدی خاطراتت هم این جا ثبت می شه و هم تو نی نی سایت چون دلم نمیاد دوست قدیمیم را به همین راحتی ها فراموش کنم.

این هم از اولین خاطره ات که وقتی 1 سال و نیمه بودی ثبت کردم.

تا دو سالگی

تا دو سالگی

اسفند 87

رهام من حدود 20 روز دیگه دو ساله میشه. و بعضی وقتها کارهایی می کنه که نه خودم و نه دیگران باورشون می شه که هنوز دو ساله نشده. بعضی از کارها و حرفهای رهام تا این سن:

-          سوره حمد و توحید رو تا حدودی یاد گرفته

-          همراه من و باباش نماز می خونه (منظورم حرکات نمازه)

-          اسم هر دوازده رنگ رو بلده و کاملاً می فهمه و تقریباً هر چیزی رو که می بینه و می خواد اسمش رو بگه با رنگش میگه مثل شلوار طوسی , موز زرد, خیار سبز . البته بعضی رو هم ناقص میگه مثل تی یعنی صورتی, دمش یعنی بنفش , گاهه ای یعنی قهوه ای, جی یعنی نارنجی

-          شمردن رو هم بلده (دو, سه , چار, پنج, شش, هفت, هشت, نه , ده, بیزی بیزده یعنی یازده و دوازده, نوزده, بیست)

-          چند روزه یاد گرفته جملات چند کلمه ای  بسازه مثل : مامان بیا, کاریت دارم, اینجا بشین, یا مامان پاشو صبانه بخوریم یا مامان ریکا آب دست بوشوریم

-          تقریباً کلمه عامیانه ای نیست که بلد نباشه هر چند خیلی ها رو درست ادا نمی کنه اما بامزه است مثل: ابس: اسب, گار : کلاغ, میون : میمون, کالالا: کوالا, هیپاپا: هزارپا, هابوش: خرگوش, پادا: پاندا, موتون: شتر, چیبس: کیف, صبانه : صبحانه, آباد: افتاد, تبستو: تموم شد , صبد: صحبت,  عدک: عینک, اون تونون: کنترل, چبسیده: چسبیده, گاب: بینی

-          و بعضی اصطلاحات و کلمات دیگه: حسن بابا, مامان منیر, مامی: مامانی, آجی جون: آقا جون, خا مائده و خا ماجده: خاله مائده و خاله ماجده, عمو لولا: عمو روح الله, سمنو: زن عمو,

-          به حالتهای چهره خیلی حساسه و هر کی هر حالتی داشته باشه فوراً می گه: اخم, بخنده: می خنده, عبصی: عصبانی, گیریه: گریه,

-          غذای بعضی از حیونا رو بلده: ببعی چی می خوره؟ عبف: علف, خرگوش؟ هبیج, خرس؟ عسل, میمون ؟ موز, سنجاب؟ دو: گردو.

-          پشت تلفن اگه یکساعت هم باهاش حرف بزنی خسته نمی شه و جواب میده. بعضی اوقات هم خودش تلفن رو برمی داره و الکی شروع می کنه به صحبت: الو, سلام, خوبی , خوبم , مرسی, گوشی, بای بای .

-          هر فعلی رو که بخواد منفی کنه یه نه بزرگ به اولش می چسبونه: نه بخواب, نه بخور, نه لالا کن, نه بخون.

-          شعر های کتابهای تاتی رو تقریباً حفظه, من هر خط رو تا وسطش میخونم و اون بقیه اش رو می گه. کلاً عاشق کتاب شعره و موسیقی های کودکانه رو هم خیلی دوست داره, بخصوص شعر های چرا و چیه. گاهی که می خوام برم حمام یه موسیقی براش روشن می کنم و مطمئن می شم که تا وقتی از حمام برگردم سرگرمه و از توی اتاقش تکون نمی خوره, و یا گاهی ازش میخوام کتابش رو بیاره نزدیک در حمام که اون ورق بزنه و من هم زیر دوش براش آواز بخونم.

-          از صبح تا شب باید باهاش حرف بزنم و اگه یک لحظه ساکت بشم دادش در میاد, گاهی شبها احساس میکنم فک درد دارم.

-          عاشق اینه که با دست غذا بخوره, از قاشق خیلی خوشش نمی یاد. خورش کرفس و خورش سبزی رو خیلی دوست داره. عدس پلو رو هم همینطور. از غذاهای تخم مرغ دار متنفره و همینطور از غذاهای شیرین مثل فرنی, شله زرد, حلوا.

-          گاهی دستش رو بالا می گیره و میگه جوجو و همینکه من سرم رو بالا می گیرم شروع می کنه زیر گردنم رو قلقلک بده و خودش از خنده غش می کنه.

-          خیلی مهربونه و اگه با کسی دوست بشه دیگه ازش جدا نمی شه و همیشه باهاش می خنده ولی خدا نکنه با کسی لج باشه, پدرش رو در میاره.

-          ابراز احساساتش فوق العاده است, خوشحالیش رو به شدت بروز می ده و همینطور ناراحتیش رو.